- یک سو کردن
- کنایه از کنار گذاشتن، جدا کردن، یکسره کردن،
برای مثال هرچه باداباد حرفی چند می گویم به او / کار خود در عاشقی این بار یک سو می کنم (مصطفی میرزا - لغتنامه - یک سو)
معنی یک سو کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فیصل دادن بپایان رساندن، یکطرفی کردن
تمام کردن، به اتمام رساندن
کنایه از بی ریا و با خلوص نیت رفتار کردن، کاری را سرانجام دادن و به آخر رسانیدن، یکسره کردن کاری
کنایه از به کنار شدن، کنار رفتن
به دست آوردن برائت
به دست آوردن برائت